خزون نامه ی دلم...

برگی خزان دیده در ایوان بهارم , دردا که درین دنیای بی مرهم دگر جایی ندارم !...

خزون نامه ی دلم...

برگی خزان دیده در ایوان بهارم , دردا که درین دنیای بی مرهم دگر جایی ندارم !...

و چه سخت است تنها شدن!...


وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم،

وقتی که دیگر رفت من به انتظارآمدنش نشستم،
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست داشته باشد من او را دوست داشتم،


وقتی که او تمام کرد من شروع کردم ،


وقتی او تمام شد من آغاز شدم و چه سخت است تنها شدن!



" دکتر شریعتی "






نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد