خزون نامه ی دلم...

برگی خزان دیده در ایوان بهارم , دردا که درین دنیای بی مرهم دگر جایی ندارم !...

خزون نامه ی دلم...

برگی خزان دیده در ایوان بهارم , دردا که درین دنیای بی مرهم دگر جایی ندارم !...

شعر تنهایی...



سکوت کوچه های تار جانم، گریه می خواهد


تمام بند بند استخوانم گریه می خواهد


بیا ای ابر باران زا، میان شعرهای من


که بغض آشنای آسمان گریه می خواهد


بهاری کن مرا جانا، که من پابند پاییزم


و آهنگ غزلهای جوانم گریه می خواهد


چنان دق کرده احساسم میان شعر تنهایی


که حتی گریه های بی امانم، گریه می خواهد






نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد