خزون نامه ی دلم...

برگی خزان دیده در ایوان بهارم , دردا که درین دنیای بی مرهم دگر جایی ندارم !...

خزون نامه ی دلم...

برگی خزان دیده در ایوان بهارم , دردا که درین دنیای بی مرهم دگر جایی ندارم !...

زندگی...



عجیب است زندگی!غریب است زندگی!


آنگاه که آشنایان غریبه میگردند و


غریبگان آشنا


آنگاه که از کنار رهگذری میگذری و


با خود میگویی این غریبه چه آشنا بود؟



پرودگارا در این سرای بی کسی


تو آشناترینم باش






نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد